زندگینامه شهید «محمدناصر فامرینی بزچلویی»| پیامی از شهید به دشمنان ایران
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمدناصر فامرینی بزچلویی روز پنجم تیر سال 1340 در روستای
محمدیه از توابع شهرستان اراک و در دل خانوادهای دیندار و شریف، دیده به
جهان هستی گشود. روزگار کودکی و نوجوانی را در دامان پر مهر خانواده آغاز
کرد. آیین مسلمان و دوستی اهلبیت(ع)
را از خانواده آموخت. در سن هفتسالگی برای کسب علم و دانش، زانوی ادب زد و
دوره ابتدایی را در روستای محمدیه به پایان رساند.
از سن چهاردهسالگی در
امور کشاورزی به یاری پدر شتافت تا اینکه به خدمت مقدس سربازی فراخوانده و
در اوایل شهریور سال 1359 به میدان رزم اعزام شد و بیش از هجده ماه در
سنگر حق علیه باطل دلاورانه جنگید. سرانجام در سومین روز از فروردینماه
1361 در عملیات فتح المبین، در غرب شوش بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه
سر و صورت به رستگاری ابدی نائل شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
پدر و مادر و خواهران و برادران عزیز و مهربانم، ممکن است وقتی که شما این وصیتنامه را میخوانید، من در جمع شما نباشم و به تنها هدفم که همان الله است، رسیده باشم. تنها خواهشی که از شما دارم این است که در شهادت من کوچکترین غم و غصهای را به خود راه ندهید و به وصیتهایی که من برای شما دارم توجه کنید.
وصیت من این است که بعد از شهادت من ناراحت نباشید؛ چون که فرزندتان را در راه اسلام دادهاید و بعد از شهادت من یک صدا، دست در دست هم دهید و این انقلاب اسلامی عزیزمان را به تمام جهان نشان دهید که انقلاب اسلامی یعنی چه! و با ابرقدرتها مبارزه کنید و نگذارید منافقان در ایران عزیزمان بمانند. همه آنها را ریشهکن کنید.
آی مزدور عراقی با شما هستم! هیچ میدانید اینجا کجاست؟
اینجا ایران.
جبهه دزفول، جبهه خون است.
ما ایرانیها آنقدر قدرت داریم که تا آخرین نفس با شما بجنگیم.
آنقدر قدرت داریم که میخواهیم شما را از خاکمان بیرون کنیم.
و آنقدر خواهیم کشت تا اسلام پیروز شود و ایران را گورستان شما مزدوران خواهیم کرد.
و با سلاح خودتان علیه خودتان خواهیم جنگید.
از کرخه و شوش دو جوی خون میسازیم.
ویرانه شده همه خانه ما؟
کاشانه خود بر روی خون میسازیم!
دستنوشته شهید
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی